به گزارش ایران هشدار به نقل از رکنا؛ صحرا نام مستعار مادری 40 ساله است که که پس از ترک اعتیاد به امید ساخت زندگی بهتر برای خود و فرزندش، فعالیت در طرح گردشگری یکی از شرکت های بازاریابی شبکه ای را آغاز و پس از مدتی به دلیل ناتوانی در تامین خواسته های سرشاخه ها و فشار از جانب آنان دچار اعتیاد مجدد شده و دست به خودکشی می زند. داستان فعالیت او در این شرکت از کمپ ترک اعتیاد و اعتماد به وعده های فریبنده راهنمایش آغاز می شود. و اما داستان او از زبان خودش:" من زمانی که وارد این کار شدم، تقریباً ۶ ماه بود که ترک کرده بودم. من انجمنی (اِناِی انجمن معتادان گمنام) بودم و پیش از ترک خسارتهای زیادی به خودم و خانوادهام زدم. شما وقتی وارد انجمن میشوید باید یک راهنما انتخاب کنید. به کسی بهعنوان راهنما اعتماد میکنیم و هر چیزی که او میگوید را درست میدانیم. دو ماه از کارکردن من با راهنمایم گذشته بود که به من گفت با تو کار دارم. من را به یک مغازهی مبلمان فروشی دعوت کردند. آقای دیگری هم آنجا بود. در آنجا توضیح دادند که کار (بازاریابی شبکهای) چیست. به من گفتند تو باید دو میلیون و صد و هشتاد هزار تومان پول بدهی که صد و هشتاد هزار تومانش مالیات دولت است. بهازای این دومیلیون تومان به تو کارت تخفیف میدهند که تو میتوانی از آن برای خدمات درمانی و زیبایی استفاده کنی. به من گفتند این کار خیلی خوب است. تو موفق میشوی و به درآمد ماهیانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان میرسی. به من گفتند که کار سختی نیست و فقط تو باید کار را جدی بگیری. درحالیکه راهنمای من میدانست که توان مالیام چقدر است و حتی در حد ۱۰۰ هزار تومان هم ندارم. به من گفت حتی حق نداری با کسی مشورت کنی. به امید اینکه بتوانم درآمد خوبی داشته باشم این کار را کردم. آمدم خانه و به دهها نفر زنگ زدم تا آن پول را جور کنم. دقیقاً همان کاری که زمان مصرف برای تهیه مواد میکردم. تا لحظه خرید هم من را از مشورت منع کرد. با هر بدبختی پول را جور کردم و ریختم بهحساب شخصی به نام آقای ث به امید اینکه تا ماه آینده حداقل سه برابر این پول را دربیاورم. فردای آن روز به من گفتند که جلسه آموزشی داری. ازروی جزوهای به ما حرفهای انگیزشی زدند. من در آن لحظه برای خودم خیلی خیالبافی کردم. بعد به من گفتند باید آدم اضافه کنی. درحالیکه روز اول گفته بودند نگران دستهایت نباش فقط دو نفر را بیاور ما خودمان کار را برایت انجام میدهیم. چند بار به اطرافیانم زنگ زدم. با هر نهای که اطرافیان به من میگفتند دنیا روی سرم خراب میشد. کار به جایی رسید که من لغزش (مصرف دوباره مواد) کردم. وقتی به راهنمایم گفتم لغزش کردم گفت بهخاطر این کار نیست. بهخاطر درگیریهای خانوادگی خودت است. توجیه و بهانههای خوبی آورد و حق مشورت با بقیه را هم به من نمیداد. ده روز از این ماجرا گذشت. «نه» شنیدنها ادامه پیدا کرد. اطرافیان علیه من موضع میگرفتند. سرکار هم نمیتوانستم بیایم چون مجبور بودم مرخصی بگیرم و به (آن شرکت هرمی بروم.) اوضاع مالیام بسیار بد شده بود. همهی درآمدم را به بدهیها میدادم. این مشکل مالی یک بار روی دوشم بود و لغزش هم بار دیگری روی دوشم شده بود. با یک ششم پول پرداختی حداقل میتوانستم یک کفش برای پسرم بخرم. وقتی پسرم به من زنگ میزد و میگفت: «مامان به من پول بده» در حد توانم این بود که ۱۰ هزار تومان برایش پول بریزم. خیلی سخت بود. از جلسهی بهبودیام (جلسات انجمن معتادان گمنام) دور شدم. زمانی که به راهنمایم گفتم من دیگر این کار را نمیخواهم ادامه دهم و پولم را پس بده گفت مگر پول را به من دادهای؟ ذهنیت من نسبت به راهنما و انجمن بد شد. یک شب با خوردن تعداد زیادی قرص خودکشی کردم. وقتی مادرم و شوهرخواهرم من را بیمارستان بردند حالم بد بود. کارم این شده بود که هر شب در اتاقم گریه کنم که چرا من این کار را شروع کردم. چرا با چند نفر مشورت نکردم و بیشتر اینکه چرا به راهنمایم اعتماد کردم.هنوز هم با زنگ زدن برای ادامه کار به من فشار وارد می کنند اما من فقط پاسخ دادم که نمیخواهم کار کنم.
ایران هشدار
درباره ما
تماس با ما
ایمیل
آپارات
دسترسی ها
کلاهبرداری ارتباطی
قمار و شرط بندی
هشدارها
مطالب برگزیده
قوانین و مقررات
اینفوگرافیک
مصاحبه
لینک های مرتبط
اطلاع رسانی فروش مستقیم
اینماد
پلیس فتا
مرکز توسعه تجارت الکترونیکی
اتحادیه کشوری کسب و کارهای اینترنتی
مرکز ملی فضای مجازی